آن طرف تر از زمین...

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۰۸ ب.ظ

همه سرمایه ی زندگی ام حلقه ی ازدواج من است...

اولین مدرسه عشق که تأسیس شد    درس عشق علی و فاطمه تدریس شد

آسمان تعطیل است و تابلوهای رنگارنگ تالارهای عروسی همه جای شهر برق می زند، مغازه های لباس عروس، زیاد به چشمش می خورد یا شایدم چشمش به آنها می خورد...

حلقه های عروسی در دست های متصل به میله های اتوبوس و مترو همه انگار یک قالب مشخص دارند، همه از جنس طلا و معمولا عریض و طویل، با نگین های زیبا...

اینجا"عروسی رفقای مذهبی- تهران- تالار" :

 با رفقا دور میز می نشستند، حرف می زدند، مولودی گوش می دادند، کف می زدند و ...

عروس هم با لباس یا شایدم شبه لباس عروسی آنجا قدم می زد و احوالپرسی می کرد،خوب بود... قشنگ بود و خداپسندانه... البته با یه کم اینور و اونور...

نه اختلاط، نه آهنگ های... نه رقص و ... (بعضی از حضرات بهش می گن ازدواج اسلامی)

اینجا"عصر پنج شنبه قطعه 44" :

عروسی و دامادی را دید که با ماشین عروسشان آمده بودند زیارت شهدا، سلامی دادند و رفتند، شاید وقتشان مجال آموختن پرواز را نداشت، فقط آمده بودند که بگویند کبوتر هستند و بس...

خوب بود... قشنگ بود...دمشان گرم...


بالاخره عروس شد و از تمام رمز و رازهای عشق،جز همین سه حرف میان تهی، چیز دیگری سرش نمی شد...

از همه جا توصیه ها می رسید: 

- بچه حزب اللهی باید update باشد، باید یه عروسی بگیری توپ و باکلاس ولی بی گناه! تاهمه بدانند که بچه مذهبی ها اُمُل نیستند.

- طلا بخر، حلقه گران بخر، اینها بعداً سرمایه زندگی ات می شوند، فقط یادت باشد که حلقه ات نشانه ازدواج است بعدها آن را نفروشیا!! (چه سرمایه ی  باحالی)

_ مهمان ها باید زیاد باشند، همه باید خبر دار شوند، روایت داریم وقتی ازدواج می کنید همه را خبر دار کنید و طعام بدهید.

- مراسم عروسی باید شاد باشد، شاد شاد، باید مولودی شاد!!! بخوانند.

و دهها توصیه ی دیگر...

ولی نمی دانم چرا میان این همه «اگر» تو اینقدر «بایدی»


"تالار گرفت،‌ کلی مهمان دعوت کرد، مولودی شاد خواندند، حلقه ای بسیار گران خرید، به همه ثابت کرد که امل نیست..."

به امید اینکه عالم ربانی عشق نامشان را در شرح منظومه ی بیداری بنویسد...

چه زیبا مجلسی بود...

خودش می گوید:

بچه مایه دارهای مجلس که عروسی های آنچنانی گرفته بودند می گفتند که تا به حال مجلسی به این قشنگی و شادی ندیدند...

و اما این مجلس زیبا در تالاری بود به وسعت گلزار شهدا

یک عالمه مهمان آمده بود همه زائر، همه عاشق

پذیرایی شدند به صرف یک غذای ساده با چاشنی عشق

آوازی خوانده شد با نوای دلربای شهدا

لباس عروسی پوشیده شد به قشنگی و عزیزی چادر

مهمان ویژه ای حضور داشت به نام شهید زین الدین

حلقه ای گرفتند که نقش نگینش شد سرمایه همه زندگیشان

و صاحب مجلس هم که «حضرت معصومه» سلام الله علیها

حالا دیگر متلک های امل بودن و افراط و بی کلاس بودن را به جان می خرد، چون فقط آنها می دانند که در آن روز چه ها پیش آمد...لذتی را چشیدند و هر روز بیشتر میچشند که فقط آنهایی که چشیده اند می فهمند...

خودش می گوید:

از خانه مان سنگری ساخته ایم که هر روز در آسمانش شهید می آورند با عطر سیب و گلاب و حرم...

 و ضامن زندگی ما ذکر عقیق حلقه ازدواج من است: «یا فاطمه الزهرا»

بدون اینکه در به در دنیا شود عروس شد... و اکنون دنیا در به در زندگی اوست...


پی نوشت ها:

پی نوشت اول: با نوشتن اینها خواستم بگویم همه چیز آن قدر کوچک نیست که ما فکر می کنیم، بعضی جاها بعضی چیزها از چارچوب هایی که ما برای زندگیمان ساخته ایم فراتر است، دنیای هر کس با تعریفی که ما از دنیا داریم تفاوت دارد... و ای کاش اینقدر دلیر بودیم که گاهی دنیای خودمان را عوض کنیم...

آن وقت شاید ما هم سبکی خاص از زندگی را بیاموزیم...


پی نوشت دوم: تازگی ها صحبت در مورد سبک زندگی زیاد شده و هر کسی برای آنکه از قافله عقب نماند چیزی می گوید یا شایدم می پراند... آدمهای بی سبکی که سبک تجویز می کنند... غافل از اینکه مراد مولایمان سید علی چیز دیگری  است...

می روم دفتر پاکنویسی بخرم، زندگی را باید از سطر نوشت...


پی نوشت سوم: در مورد سینما و اقتصاد و سیاست هم که  داد از بی هنری و بی پولی و اقدام های چریکی!

پی نوشت چهارم: اگر مثل ما به ادبیات علاقه دارید«رمان نامیرا» را از دست ندهید،حضرت آقا درباره ی این رمان فرموده اند:اگر کسی میخواهد فتنه 88 را بشناسد این کتاب را بخواند...

و اگر به ادبیات جنگ علاقه دارید و البته پولدار هستید «کتاب آهنگران» را از دست ندهید.


ربیع بر شما مبارک

 دعا کنید برای ما



نوشته شده توسط . کلایی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آن طرف تر از زمین...

"ما اهل ولایت هستیم و همه چیزمان در گرو همین اهلیت است."

پیوندها

همه سرمایه ی زندگی ام حلقه ی ازدواج من است...

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۰۸ ب.ظ

اولین مدرسه عشق که تأسیس شد    درس عشق علی و فاطمه تدریس شد

آسمان تعطیل است و تابلوهای رنگارنگ تالارهای عروسی همه جای شهر برق می زند، مغازه های لباس عروس، زیاد به چشمش می خورد یا شایدم چشمش به آنها می خورد...

حلقه های عروسی در دست های متصل به میله های اتوبوس و مترو همه انگار یک قالب مشخص دارند، همه از جنس طلا و معمولا عریض و طویل، با نگین های زیبا...

اینجا"عروسی رفقای مذهبی- تهران- تالار" :

 با رفقا دور میز می نشستند، حرف می زدند، مولودی گوش می دادند، کف می زدند و ...

عروس هم با لباس یا شایدم شبه لباس عروسی آنجا قدم می زد و احوالپرسی می کرد،خوب بود... قشنگ بود و خداپسندانه... البته با یه کم اینور و اونور...

نه اختلاط، نه آهنگ های... نه رقص و ... (بعضی از حضرات بهش می گن ازدواج اسلامی)

اینجا"عصر پنج شنبه قطعه 44" :

عروسی و دامادی را دید که با ماشین عروسشان آمده بودند زیارت شهدا، سلامی دادند و رفتند، شاید وقتشان مجال آموختن پرواز را نداشت، فقط آمده بودند که بگویند کبوتر هستند و بس...

خوب بود... قشنگ بود...دمشان گرم...


بالاخره عروس شد و از تمام رمز و رازهای عشق،جز همین سه حرف میان تهی، چیز دیگری سرش نمی شد...

از همه جا توصیه ها می رسید: 

- بچه حزب اللهی باید update باشد، باید یه عروسی بگیری توپ و باکلاس ولی بی گناه! تاهمه بدانند که بچه مذهبی ها اُمُل نیستند.

- طلا بخر، حلقه گران بخر، اینها بعداً سرمایه زندگی ات می شوند، فقط یادت باشد که حلقه ات نشانه ازدواج است بعدها آن را نفروشیا!! (چه سرمایه ی  باحالی)

_ مهمان ها باید زیاد باشند، همه باید خبر دار شوند، روایت داریم وقتی ازدواج می کنید همه را خبر دار کنید و طعام بدهید.

- مراسم عروسی باید شاد باشد، شاد شاد، باید مولودی شاد!!! بخوانند.

و دهها توصیه ی دیگر...

ولی نمی دانم چرا میان این همه «اگر» تو اینقدر «بایدی»


"تالار گرفت،‌ کلی مهمان دعوت کرد، مولودی شاد خواندند، حلقه ای بسیار گران خرید، به همه ثابت کرد که امل نیست..."

به امید اینکه عالم ربانی عشق نامشان را در شرح منظومه ی بیداری بنویسد...

چه زیبا مجلسی بود...

خودش می گوید:

بچه مایه دارهای مجلس که عروسی های آنچنانی گرفته بودند می گفتند که تا به حال مجلسی به این قشنگی و شادی ندیدند...

و اما این مجلس زیبا در تالاری بود به وسعت گلزار شهدا

یک عالمه مهمان آمده بود همه زائر، همه عاشق

پذیرایی شدند به صرف یک غذای ساده با چاشنی عشق

آوازی خوانده شد با نوای دلربای شهدا

لباس عروسی پوشیده شد به قشنگی و عزیزی چادر

مهمان ویژه ای حضور داشت به نام شهید زین الدین

حلقه ای گرفتند که نقش نگینش شد سرمایه همه زندگیشان

و صاحب مجلس هم که «حضرت معصومه» سلام الله علیها

حالا دیگر متلک های امل بودن و افراط و بی کلاس بودن را به جان می خرد، چون فقط آنها می دانند که در آن روز چه ها پیش آمد...لذتی را چشیدند و هر روز بیشتر میچشند که فقط آنهایی که چشیده اند می فهمند...

خودش می گوید:

از خانه مان سنگری ساخته ایم که هر روز در آسمانش شهید می آورند با عطر سیب و گلاب و حرم...

 و ضامن زندگی ما ذکر عقیق حلقه ازدواج من است: «یا فاطمه الزهرا»

بدون اینکه در به در دنیا شود عروس شد... و اکنون دنیا در به در زندگی اوست...


پی نوشت ها:

پی نوشت اول: با نوشتن اینها خواستم بگویم همه چیز آن قدر کوچک نیست که ما فکر می کنیم، بعضی جاها بعضی چیزها از چارچوب هایی که ما برای زندگیمان ساخته ایم فراتر است، دنیای هر کس با تعریفی که ما از دنیا داریم تفاوت دارد... و ای کاش اینقدر دلیر بودیم که گاهی دنیای خودمان را عوض کنیم...

آن وقت شاید ما هم سبکی خاص از زندگی را بیاموزیم...


پی نوشت دوم: تازگی ها صحبت در مورد سبک زندگی زیاد شده و هر کسی برای آنکه از قافله عقب نماند چیزی می گوید یا شایدم می پراند... آدمهای بی سبکی که سبک تجویز می کنند... غافل از اینکه مراد مولایمان سید علی چیز دیگری  است...

می روم دفتر پاکنویسی بخرم، زندگی را باید از سطر نوشت...


پی نوشت سوم: در مورد سینما و اقتصاد و سیاست هم که  داد از بی هنری و بی پولی و اقدام های چریکی!

پی نوشت چهارم: اگر مثل ما به ادبیات علاقه دارید«رمان نامیرا» را از دست ندهید،حضرت آقا درباره ی این رمان فرموده اند:اگر کسی میخواهد فتنه 88 را بشناسد این کتاب را بخواند...

و اگر به ادبیات جنگ علاقه دارید و البته پولدار هستید «کتاب آهنگران» را از دست ندهید.


ربیع بر شما مبارک

 دعا کنید برای ما

۹۱/۱۰/۲۶
. کلایی

نظرات  (۴۳)

سلام
خیلی عالی بود.
خوشا به حالشون که شهدا مهمونای عروسیشون بودند.
خوشا به حالشون که نقش یا فاطمه الزهرا نگین حلقه اش است.
برای ما کبوتر های پر شکسته هم دعا کنید.
پاسخ:

سلام

انشاالله نصیب همه ی  اونایی که دلشون عروسی این سبکی میخواد بشه....

آخه بعضی ها فکر میکنند این آدما هستند که این جور مراسمات رو برای اجرا انتخاب میکنند غافل از اینکه...

یا زهرا...

۲۷ دی ۹۱ ، ۱۲:۴۹ در همین نزدیکی...
از اینکه یه بچه حزب اللهی زندگیش رو با قالب مدرنیته یا به قول خیلیا که فک میکنن خیلی میفهمن تو قالب"عرف" شروع نکرد و تو قالب مدرنیته جهیزیه نخرید و تو قالب مدرنیته خرید عروسی نداشت حتی واسه خودش و از اینکه زنانگیش با هیچ کدوم از مصداق های هر چند اسلامی که مدام تبلیغ میشن سازگار نیست و مهم تر اینکه مثل آقاش به داشته هاش می باله،از اینکه یه بچه حزب اللهی تموم دنیاش به وسعت شش گوشه ی شهدای گمنامه و مهمونای عروسیش ...خیلی خوشحالم.
احسنت به این سبکی که برای زیستن انتخاب کردی.برا ما هم دعا کنید.
یا زهرا...
پاسخ:
سلام رفیق
ممنون...
البته باید به تعریفی که از مدرنیته میشه اینجا توجه کرد ... اینطور نیست که توی این زندگی مدرنیته جا نداره اما قبلا هم گفتم که ما مدرنیته رو عاشورایی میفهمیم یعنی ما هم از ابزار مدرن استفاده میکنیم ولی نه با فرهنگ تحمیلی...شاید خیلی درست تر از اونایی که فکر میکنند مدرن هستند...
 البته اینکه مردنیته چی معنا بشه مهمه... رفیق شک نکن که وسعت شش گوشه ی شهدای گمنام فراتر از دنیاست...
انشالله نوبت شما آبجی...
یا زهرا
سلام
بالاخره شما اینطوری ازدواج کردی یا اشناتون یهو فعل و فاعلا تو متنت جاش عوض میشه!
ایشالله بهترینا نصیب هرکسی که دوست داره و میخواد اما جبراجتماعی نمیزاره بشه.
یا حق
پاسخ:
سلام  
شما اصل مطلب رو بچسب نه فرع رو
افعال همه سوم شخصه رفیق به جز اونجایی که  گفته شده "خودش میگه"
مهم نیست کی اینطوری ازدواج کرده مهم اینه که این داستان کاملا واقعی است...
 یا حق
سلام
منم منظورم این بود که داشتم دعا میکردم کسایی که در بند جبراجتماعیند بتونند از این بند رهاشند.
و گرنه برای ازدواج باید اعتقادا داشته باشی که همه چی دست خداست
من که هنوز نرسیدم برا ما هم دعا کنید.
پاسخ:
سلام
انشالله که بهترین ها نصیبت بشه توی این زمینه...
نظر اول ایهام داشت اشتباه برداشت کردم...
عفوا رفیق...
مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی های خود در مورد فرهنگ غرب می فرمایند:
«فرهنگ غرب، فرهنگ برنامه‌ریزى براى فساد انسان است، فرهنگ دشمنى و بغض با ارزشها و درخشندگیها و فضیلتهاى انسانى است.»
متأسفانه فرهنگ غربی در مراسمات عروسی نفوذ زیادی داشته است. که نتیجه آن هم همان طور که حضرت آقا فرموده اند این شده است که ما را از ارزشها دور کرده است.
حال که شما توفیق یافته اید در این مراسمتان ارزشها را زنده کنید خداوند رو خیلی باید سپاسگزار باشید.
یا زهرا
پاسخ:
سلام
ممنون...
حالا شما از کجا فهمیدید که ماییم؟؟اصلا مگه ما بودیم؟؟؟
یازهرا...

۰۱ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۴۷ بگذار گمنام بمانم
سلام
مطلب قشنگی لود.
در ÷ناه خدا موفق یاشید
پاسخ:
سلام
ممنون
فی امان الله...

سلام علیکم
شهادت امام حسن عسگری (علیه السلام)بهتون تسلیت عرض می کنم.
پاسخ:
سلام
و همچنین...
سلام
واقعا عالی بود
مرسی از دعوتتون
خیلیییییییییییییییی خوشم اومد
مرسی

یا حق
پاسخ:
سلام
ممنون...
یازهرا
سلام

ممنون خیلی عالی بود .....
اللهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیلک


یاعلی التماس دعا
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون از لطف شما...
اللهم الرزقنا....
یا زهرا

التماس دعا
سلام
مبارک باشه. ذکر این نوع وقایع باعث می شود که فکر کنیم تنها نیستیم، اگر چه در دنیا تنها هستیم.
خدا خیرتان بدهد، کثرالله عتکم
پاسخ:
سلام
التماس دعا...
بسم رب فاطمه
سلام
خیلی خیلی خیلی زیبا نوشتید
کاش ارزش ها جای این تجملات پوچ رو بگیره
دعامون کنید
یازهرای مرضیه
پاسخ:
سلام
 ایکاش...
یا زهرای مرضیه
بسم رب فاطمه
یادم رفت بگم
لینکتون کرد
یازهرا
پاسخ:
ممنون...
البته ما خیلی وقته که وب زیبا وشهدایی شما رو لینک کردیم...
سلام علیکم
خیلی عروسیشون قشنگ بوده خدا خیرشون بده..
ما هم برای عروسیمون یه همچین برنامه ای داریم..
به وب بنده هم سری بزنید خوشحال میشم.
پاسخ:
انشاالله مبارک باشه..
حتما بر تصمیمی که گرفتید مصمم باشید...تا برکاتش رو در زندگی ببینید...
چشم حتما...
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
** **** ** ***** **** ******** ** **** **** ****
مطلب شما با لینک زیر در سایت درج گردید:
http://www.naghleghol.ir/index.php/religion-2/110-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D9%88%D8%B3%D8%B9%D8%AA-%DA%AF%D9%84%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7
منتظر مطالب خوب شما هستیم
با لینک سایت "نقل قول" در وبلاگتان دوستانتان را با سایت ارزشی "نقل قول" آشنا کنید.

**** * ** ** ****
** ********* ** ******** *** *** ****** ************** ** *********** ********** ********* ** ************ ********* ** **** ******* *** ** **** ********** **** *** ****** ********** *** ****** ******* ******* ******* **** ***********
** ***** ** ***** **** **** * ** ***** *** **** ******* ***** ******** * ** ***** *** ***** ******* * ** ***** **** ****** ******** * **** ** ****** ****** ** **** *** ** ***** **** **** ** ** ** ** ***** **** ****** *** **** ** ** ** **** *******
*** ****** *
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
قشنگ بود
کلام
پاسخ:
سلام
ممنون
سلام
شیعه یعنی انتظاری پر امید از گناهان دست می باید برید

شیعه یعنی شعر، شعر انتظار انتظار و انتظار و انتظار

یا علی مدد...
پاسخ:
سلام
شیعه یعنی صد بیابان جست وجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او...
یا علی
۰۳ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۴۵ امام را دعا کنید
زیبا بود...
پاسخ:
ممنون...
مگه پیدا می شه این جور تفکری که شجاعت ظهور رو به خودش بده و افتخار کنه و زیر لگد های طعنه و کنایه له نشه.
پاسخ:
سلام
بله وقتی طعنه ها و کنایه ها برای شما حرف های پوچ و بی تاثیر باشد....وقتی زیبایی حاصل از این تفکر آنچنان شما را محو خود کند که وقتی برای گوش کردن کنایه ها نداشته باشید .....آنوقت دیگر کنایه ها در زیر سقف آسمان زندگی شما له و ناپدید میشوند...
سلام .. ببخشید یه سوالی داشتم؛ چون کامنت شما رو تو وب راهنمای وبلاگ بیان دیدم فکر کردم شاید شما بتونید راهنماییم کنید ..
راستش میخواستم اطلاعات وبلاگم رو از طریق مهاجرت به بیان منتقل کنم و من هم تو برقراری ارتباط مشکل شما رو دارم
ظاهرا شما تو انتقال مطالبتون موفق شدید
میتونید راهنمایی بفرمایید که من باید چکار کنم ؟
ممنون
پاسخ:
سلام
چشم حتما....
براتون نظر میزارم
یا زهرا
۰۴ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۱۹ لایتنـــــــــــــــــــــاهی
عمریست که از حضور او جا مانده‌ایم / در غربت سرد خویش تنها مانده‌ایم
او منتظر است تا که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری مانده‌ایم
پاسخ:
اللهم عجل لولیک الفرج
ممنونم از راهنماییتون ! :))
پاسخ:
خواهش میکنم
۰۴ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۳۴ بی قرارزهرا(س)
خیلی زیبا و دلنشین بود.
التماس دعا
یا زهرا(س)...
پاسخ:
یازهرا...
سلام بر شهید زنده
آبجی خیییییلی دلم برات تنگ شده
دیگه یادی از دوستان حوزوی ات نمیکنی رفتی قم شوهرکردی مارو فراموش کردی.......
پاسخ:
سلام رفیق
دل من هم برای بچه ها و فضای حوزه خییییلی تنگ شده...
مگه میشه رفقا رو فراموش کرد...اونم شما رو...
دعاگوی شما هستم...
یازهرا
سلام مطلب شما در سایت زاهدانه منتشر شد
لینک مطلب شما در سایت :http://zahedaneh.ir/?p=9364
پاسخ:
سلام
ممنون
سلام سر کار خانم کلایی
متنتون بسیار شیوا و ادیبانه بود اما در مورد پینوشت آخر یه سوال می خوام بپرسم
چرا تا قبل از اینکه آقا این کتاب رو معرفی کنن قیمتش مثل کتابای هم وزن خودش بود اما از وقتی آقا معرفی کردند یک سری نونشون چرب تر شد اونم با قیمت 14هزار تومن این کار درسه؟
پاسخ:
سلام 
ممنون...
بله حرفتون درسته البته قیمت این کتاب(نامیرا) فقط بالا نرفته به خاطر کم شدن یارانه کاغذ کلا کتاب گرون شده مثلا همین کتاب آهنگران الان قیمتش بیست هزار تومانه درحالی که کتابای دیگه در این وزن تا دوسال پیش حدود 12 هزار تومان بود...البته این که صحبت های حضرت آقا روی قیمت این کتاب و حتی معروف شدنش تاثیر داشته شکی نیست وبهتره اینطور مسائل واقعا روی قیمت کتاب تاثیر نزاره تا مردم کتابهایی که توصیه میشه رو راحت تر بدست بیارند ولی متاسفانه الان سیاست گذاری ها برعکس هست وبعد هم میگن که کسی کتاب نمیخونه...ما هم مثل شما گله داریم...
البته من هر دو کتاب رو هدیه گرفتم...بیچاره اونایی که برام خریدند...
یازهرا
سلام
من فقط می دانم،که ما به اصطلاح مؤمنها هم فرسنگها با شهدای خودمان فاصله داریم چه برسد به ائمه ی اطهار . خدایا ما را دریاب و دستمان را بگیر.
پاسخ:
سلام
الهی امین...
سلام
خوشا به حالتان که زندگیتان را شهدایی شروع کردید، انشاء الله شهدایی هم ادامه بدید.
پاسخ:
سلام
یازهرا...
سلام بامرام خیلی وقته ازت خبری نیست.
درسته که ما ازجنس شمانیستیم اما دل که داریم .
خیلی عالی بودمطمئنم که عروسی خودت اینطوری بوده.....
التماس دعا
پاسخ:
سلام آبجی
شما کجایی؟دلمون برات تنگ شده...
شما که خودت اهل دلی...
یا زهرا
۱۳ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۲۹ محب الشهدا
ما رو به یاد عروسی شهید ردّانی پور انداختید
چه عروسی زیبایی
انشاء الله همیشه پیرو شهدا باشید
یا علی
پاسخ:
سلام
ممنون...
یا علی

۱۵ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۳۳ سیدعلس اسلامس
بال پرواز گشایید که پرها باقی است
بعد از این باز سفر، باز سفرها باقی است

پشت بت‌ها نشود راست پس از ابراهیم
بت شکن رفت ولی باز تبرها باقی است

گفت فرزانه‌ای، امروز شما عاشوراست
جبهه باقی است، شمشیر و سپرها باقی است

جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقی است

گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرط‌ها باقی است، اما و اگرها باقی است

" شرط اول قدم آن است که مجنون باشی"
" در ره منزل لیلی که خطرها" باقی است

نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
فتنه‌ها می‌رود و خون جگرها باقی است

سخن از فتنه شد و چرت غزل شد پاره
واژه‌ها دربه در و قافیه‌ها آواره

قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟
صبرتان می‌رود از دست! بگویم یا نه؟

شاید از قصه ما خُلق شما تنگ شود!
یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

باسلام و تشکر از پست زیبا و قابل تامل، خداقوت و عذر تقصیر بخاطر غیبت های مکرر[گل][گل]

التماس دعا و به روزم[گل][گل]

پاسخ:
سلام
ممنون از حضورتون...
یا زهرا
۱۸ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۴۴ بی قرارزهرا(س)
آپم و منتظر شما بزرگواران.
التماس دعا
یازهرا(س)...
پاسخ:
یازهرا...
۱۹ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۴۱ کربلائیــــــــ کمیـــل فاطمیــــــــ
سلام
خدا قوت...

صریح
شفاف
و بی پرده ...

... و چه دست تنهایی مولای من ...

شهادت نصیبتون ...
پاسخ:
سلام
ممنون
و انشاء الله نصیب شما...
سلام آبجی گل خودم.آبجی دعاکن از این زندگیا نصیب ما هم بشه!!!!!
پاسخ:
سلام رقیه جون....
انشالله....
سلام امشب واسه اولین بار سایتتونو دیدم واسم دعا کنید منم یه زنذگی داشته باشم مثل صاحب اسمم خیلی دوست دارم
پاسخ:
سلام
نشناختمتون؟؟؟؟
انشالله که زندگی فاطمی داشته باشی ...
یازهرا
۰۱ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۱۴ محب الشهدا
دلمان هوای کربلای جبهه ها را کرده است...
هوای جایی رو که حضرت آقا فرمودند:«ملائکه الهی به اینجا تبرک می جویند». خوشا به حال ملائکه...
امکان نداره کسی این جمله رو بفهمه و حد اقل سالی یک بار جنوب نره...
اللهم الرزقنا زیارت کربلای ایران
یا زهرا
سلام عزیزم
دلم خیلی خیلی برات تنگ شده امیدوارم هرجا هستی موفق و خوشبخت باشی
پاسخ:
سلام همکلاسی
دل منم برات تنگ شده
به بچه ها سلام برسون
یازهرا...
۲۴ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۳۴ بی قرارزهرا(س)
کشتی نساز ای نوح، طوفان نخواهد آمد/ بر شوره زار دلها، باران نخواهد آمد/ شاید به شعر تلخم خرده بگیری اما/ جایی که سفره خالیست، ایمان نخواهد آمد/ رفتی کلاس اول، این جمله را عوض کن/ آن مرد تا نیاید، باران نخواهد آمد...
اللهم عجل لولیک الفرج.
آپم و منتظر شما بزرگواران.
التماس دعا
یازهرا(س)...
سلام
پیشاپیش سال جدید رو تبریک می گم و آرزوی لحظاتی پر از سلامتی و شادابی دارم براتون

تو این روزا و شبا از پهلوی شکسته ی مادر غافل نشیم.....
یا حق
سلام علیکم،
هزار شکر که تا چند سال عیدم را/
برای مادرت از ابتدا سیه میپوشم.

هفت سین فاطمیه:
بود سین نخستین سیلی کین،به روی مادرم با دست سنگین/
ببین بر سفره سین دومم را،که سویی نیست در چشمان زهرا(س)/
بگویم سین سوم را تا بسوزی،که مادر سوخت بین کینه توزی/
ازین ماتم دل حیدر غمین است،که سین چهارمم سقط جنین است/
بروی سفره سین پنجم اینست،سر سجاده اش زینب حزین است/
شده سفره پر از اشک شبانه،ششم سین مانده سوت و کور خانه/
چه گویم ای عزیز از سین آخر،بود آن سینه مجروح مادر/

سال نوتون زهرایی..
یازهرا سلام الله علیها
سلام آبجی خانم خوبی؟خواهری وقت کردی حوالی ما هم بیا.
شهادت بهانه ایست برای پرورش بزرگترین آرمانهای الهی و انسانی...
آن هنگام که شناختی آرمانهایت را..
و پروراندی آنها را در قلبت و روحت..
و جاری کردی در زندگی و قدمهایت..
پس آن زمان است که وعده دیدار یار نزدیک خواهد شد..
و تو نظرخواهی کرد به وجه الله..
سلام...
خداقوت...
سلام آبجی جونیم خوبی؟کجایی؟کی میای؟؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.